English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1436 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dub U فیلم را دوبله کردن
dubbed U فیلم را دوبله کردن
dubs U فیلم را دوبله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doubling U دوبله کردن
cassettes U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic U فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reels U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling U قرقره فیلم حلقه فیلم
reel U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled U قرقره فیلم حلقه فیلم
double hit U دوبله
doublet U انتن دوبله
dubber U دوبله کننده
doubled pawns U پیادههای دوبله
doublets U رمز دوبله
doublet U رمز دوبله
doublets U انتن دوبله
doublets U رمز نویسی دوبله
doublet U رمز نویسی دوبله
double staggered column U ستون راهپیمایی دوبله
geitja makki U دفاع دوبله بحالت
duplicate service U سرویس خدماتی دوبله
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
double action U عمل دوبله یادو طرفه
filmstrip U نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
load U فیلم
film U فیلم
loads U فیلم
film leader U فیلم
filmed U فیلم
phonofilm U فیلم صدادار
moving picture U فیلم سینما
microfilming U میکرو فیلم
peepshow U فیلم شهوانی
microfilm U میکرو فیلم
film developer U سازنده فیلم
microfilmed U ریز فیلم
microfilmed U میکرو فیلم
microfilms U ریز فیلم
microfilms U میکرو فیلم
peepshows U فیلم شهوانی
microfilming U ریز فیلم
microfilm U ریز فیلم
film-strips U نوار فیلم
negative film U فیلم منفی
filmed U فیلم سینما
filmed U فیلم عکاسی
film U فیلم سینما
film U فیلم عکاسی
filmier U فیلم مانند
filmiest U فیلم مانند
filmy U فیلم مانند
x ray film U فیلم رونتگن
cinematograph U اپارات فیلم
telefilm U فیلم تلویزیونی
film-strip U نوار فیلم
film strip U نوار فیلم
talkies U فیلم ناطق
picturize U فیلم برداشتن از
talkie U فیلم ناطق
phonofilm U فیلم سخنگو
as good as a play <idiom> U مثل فیلم
film reader U فیلم خوان
film recorder U ضباط فیلم
acetate film U فیلم استاتی
filmstrip U فیلم سینمایی
film recorder U فیلم نگار
instruction film U فیلم اموزشی
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
reversal film U فیلم معکوس
instruction film U فیلم درسی
positive film U فیلم مثبت
filmstrip U فیلم عکاسی 53 میلمتری
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
magnetic film U لایه فیلم مغناطیسی
metol U دوای فهور فیلم
playoffs U نشان دادن فیلم
Color films(T. V). U فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
technicolour U روش فیلم رنگی
image format U اندازه فیلم عکاسی
magnetic film memory U حافظه با فیلم مغناطیسی
camera magazine U کاست فیلم دوربین
fast-forward U جلو زدن فیلم
film badge U برگ شناسایی فیلم
scenario U متن فیلم سینمایی
magnetic film storage U ذخیره فیلم مغناطیسی
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
rerun U نمایش مجدد فیلم
playoff U نشان دادن فیلم
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
talkies U صنعت فیلم ناطق
cinematograph U دوبین فیلم برداری
talkie U صنعت فیلم ناطق
film U تاری چشم فیلم برداشتن از
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
spaghetti westerns U فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
semidocumentary U فیلم سینمایی نیمه مستند
scenarios U متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
horse opera U فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
magnetic thin film memory U حافظه فیلم نازک مغناطیسی
filmed U تاری چشم فیلم برداشتن از
spaghetti western U فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
sneak preview U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
scenario U متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
It was a sI'lly boring film (movie). U فیلم لوس وخنکی بود
sneak previews U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
Black and white. U سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
protection U کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
She portrays a dancer in the film. U او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
smash hit <idiom> U نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
documentarian U کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
lenticulate U ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
prescore U ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
lithography U کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
sound frack U محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
as dull as a ditch-water U مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
grey scale U سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
computer output microfilm U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
com U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ... U پیام این فیلم این است که ...
ymck U تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunits U فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit U فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits U فیلم پلیسی رمان پلیسی
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com